بسمه تعالی
کورها و کرها و لال ها و از کار افتاده ها در شهرها رها شده اند و رحم نمی کنید و در خور مسئولیت خود کار نمی کنید و به کسانی که در آن راه تلاش می کنند وقعی نمی نهید…
(خطبه حسین بن علی (ع) در منا )
اعضای محترم شورای اسلامی شهر تهران
با سلام
این نامه خطاب به شماست
آن چه این بندهی خدا را به نوشتن این نامه وا داشت، نامهای است که دو هفته پیش از سوی شهرداری منطقه ده تهران مبنی بر اخطار تخلیه یکی از مراکز حمایتی موسسه طلوع به نام سرای غزل به موسسه ابلاغ شده است.
ساختمان این مرکز متعلق به شهرداری تهران است و در واقع اولین ساختمانی است که شالودهی جمعیت طلوع بینشانها در این ساختمان بنا نهاده شد و تک تک خشتهای این خانه اولین غذاهایی را که در این شهر با نیت نجات و رستگاریِ درماندهترین و بیپناهترین انسانهای این شهر پخته شد و پیام بهبودی شد و زندگی انسانها را دگرگون کرد به یاد دارند.
در حال حاضر «سرای غزل» سالهاست که مأمن هشتاد زن آسیب دیده و در معرض آسیب است که طی این سالها با همت و حمایت خیرین و داوطلبان طلوع، با مهارت چگونه زیستن آمیخته شدهاند و این دقیقا همان کاری است که سالهاست فقط و فقط با پشتوانه عشق و حمایت مردم نیکاندیش این سرزمین و بدون هیچ حمایت دولتی در حال رخ دادن است، کاری که به اذعان بسیاری از مردم و حتی مسؤولین، از عهده سازمانهای عریض و طویل با بودجههای کلان نیز خارج بوده. نجات زنان و مردان و کودکان کارتنخواب و همراهی دختران و پسرانی که در میان درد اعتیاد و بیتفاوتی جامعه فراموش شده بودند و حالا عضو تیمهای ملی ورزشی هستند.
حالا دو هفته است که شهرداری تهران چنان صاحبخانهای که حکم تخلیه به دست، مستاجر عیالوارش را تهدید میکند، سراغ هشتاد زنآسیب دیده اجتماعی آمده و سوال مشخص ما از شهرداری و شورای شهر تهران این است که مگر این ساختمان و تمام آنچه به نمایندگی از مردم این شهر در یَد اختیار شهرداری تهران است متعلق به کسی غیر از همین مردم است که اینطور تهدید به تخلیه میکنید و در کجای نامه تهدیدآمیزتان به سرنوشت این هشتاد زن فکر کردهاید؟
نمیدانم چرا حالا که دارم این سطرها را در پاسخ به نامه تهدیدآمیز و غیر محترمانه شهرداری منطقه ده، خطاب به سازمان ناظر بر عملکرد شهرداری مینویسم ناگهان به یاد روایتی افتادم که آن روزها از جنگ شنیده بودم و تا هنوز نقش روحم است که هفت مرد رزمنده در خرمشهر شهید شدند تا پیکر یک زن ایرانی در دست بعثیها نماند. مردانی کهاینطور حرمت هموطن نگه میداشتند.
و ما که فرزندان آن پدران بودیم ایستادیم تا به زنان و کودکان بیپناه و درمانده این سرزمین در خیابانهای شهر خودشان بیحرمتی نشود و چه حیف که نگارنده آن نامه فراموش کرده است که اگر برای امثال او شعارهای پر طمطراقِ «مردم ولی نعمتان ما هستند» فقط به کار تریبونها و مصاحبه هایشان میآید، ما مردمی که پای نجات درماندگان این سرزمین ایستادهایم، وعدهی حق پرورگار را هر آینه زندگی میکنیم و باور داریم که حکومت حقیقی زمین از آن همین درماندگان است که وارثان وعده پروردگارند.
وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى ٱلَّذِينَ ٱستُضعِفُواْ فِي ٱلأَرضِ وَنجعَلَهُم أَئِمَّة وَنَجعَلَهُمُ ٱلوَٰرِثِينَ
و ارادۀ ما بر آن شد كه مستضعفان را نعمت دهيم و آنان را رهبر و وارثان روى زمين گردانيم.(سوره قصص آیه ۵)
و چه حیف که بر خلاف مردمی که سالهاست بر حمایت از آسیبدیدگان اجتماعی همت گماردهاند، ظاهرا فقط شهرداری و متولیانش هستند که در سال مشارکتهای اجتماعی کمر همت بر نابودی سرمایههای اجتماعی بستهاند و به جای حمایت از فعالیتهای تخصصی ونتیجه بخش، در خیابانهای این شهر به جنگ زنان و مردان کارتنخواب رفتهاند و برای سازمانهای متخصص و مردمی حکم تخلیه میفرستند و در انتهایش هم تهدید میکنند که عواقب نتایج آن به عهده جمعیت طلوع بینشانهاست و از این حقیقتغافلند که طلوع چیزی غیر از مردم نیست و این مردم سالهاست که بر خلاف آنهایی که تمام تلاششان در راستای انتقال مسؤولیت عملکردشان به قبلیها و بعدیهاست، سالهاست که عواقب نتایج کارهایشان را با جان و دل پذیرفتهاند!
احتمالا پس از خواندن این نامه از ادبیات آن تعجب خواهید کرد پس بگـــــذارید یادآوری کنــــم که سالهاست بــا زبان عشق و و مسؤولیت و معرفت با تک تک متولیان آسیبهای اجتماعی سخن گفتهایم و پاسخهایی که بیشتر شبیه پاسخ اربابان به رعیتشان بود تا خدمتگزاران به ولینعمتان، ادبیات سخن گفتنمان را به اینجا رسانده که اینطور تلخ کام از بیتفاوتیها به سراغ اعضای محترم شورای شهر بیاییم و تقاضای نظارت عمیق بر عملکردهای اینچنین مخرب شهرداری را داشته باشیم که حال این روزهای ما فعالان اجتماعی کهسالهاست غم این شهر را بر دوش کشیدهایم همان است که امام حسین در غربت دعای عرفه گفته است.
با سلام
این نامه خطاب به شماست
آن چه این بندهی خدا را به نوشتن این نامه وا داشت، نامهای است که دو هفته پیش از سوی شهرداری منطقه ده تهران مبنی بر اخطار تخلیه یکی از مراکز حمایتی موسسه طلوع به نام سرای غزل به موسسه ابلاغ شده است.
ساختمان این مرکز متعلق به شهرداری تهران است و در واقع اولین ساختمانی است که شالودهی جمعیت طلوع بینشانها در این ساختمان بنا نهاده شد و تک تک خشتهای این خانه اولین غذاهایی را که در این شهر با نیت نجات و رستگاریِ درماندهترین و بیپناهترین انسانهای این شهر پخته شد و پیام بهبودی شد و زندگی انسانها را دگرگون کرد به یاد دارند.
در حال حاضر «سرای غزل» سالهاست که مأمن هشتاد زن آسیب دیده و در معرض آسیب است که طی این سالها با همت و حمایت خیرین و داوطلبان طلوع، با مهارت چگونه زیستن آمیخته شدهاند و این دقیقا همان کاری است که سالهاست فقط و فقط با پشتوانه عشق و حمایت مردم نیکاندیش این سرزمین و بدون هیچ حمایت دولتی در حال رخ دادن است، کاری که به اذعان بسیاری از مردم و حتی مسؤولین، از عهده سازمانهای عریض و طویل با بودجههای کلان نیز خارج بوده. نجات زنان و مردان و کودکان کارتنخواب و همراهی دختران و پسرانی که در میان درد اعتیاد و بیتفاوتی جامعه فراموش شده بودند و حالا عضو تیمهای ملی ورزشی هستند.
حالا دو هفته است که شهرداری تهران چنان صاحبخانهای که حکم تخلیه به دست، مستاجر عیالوارش را تهدید میکند، سراغ هشتاد زنآسیب دیده اجتماعی آمده و سوال مشخص ما از شهرداری و شورای شهر تهران این است که مگر این ساختمان و تمام آنچه به نمایندگی از مردم این شهر در یَد اختیار شهرداری تهران است متعلق به کسی غیر از همین مردم است که اینطور تهدید به تخلیه میکنید و در کجای نامه تهدیدآمیزتان به سرنوشت این هشتاد زن فکر کردهاید؟
نمیدانم چرا حالا که دارم این سطرها را در پاسخ به نامه تهدیدآمیز و غیر محترمانه شهرداری منطقه ده، خطاب به سازمان ناظر بر عملکرد شهرداری مینویسم ناگهان به یاد روایتی افتادم که آن روزها از جنگ شنیده بودم و تا هنوز نقش روحم است که هفت مرد رزمنده در خرمشهر شهید شدند تا پیکر یک زن ایرانی در دست بعثیها نماند. مردانی کهاینطور حرمت هموطن نگه میداشتند.
و ما که فرزندان آن پدران بودیم ایستادیم تا به زنان و کودکان بیپناه و درمانده این سرزمین در خیابانهای شهر خودشان بیحرمتی نشود و چه حیف که نگارنده آن نامه فراموش کرده است که اگر برای امثال او شعارهای پر طمطراقِ «مردم ولی نعمتان ما هستند» فقط به کار تریبونها و مصاحبه هایشان میآید، ما مردمی که پای نجات درماندگان این سرزمین ایستادهایم، وعدهی حق پرورگار را هر آینه زندگی میکنیم و باور داریم که حکومت حقیقی زمین از آن همین درماندگان است که وارثان وعده پروردگارند.
وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى ٱلَّذِينَ ٱستُضعِفُواْ فِي ٱلأَرضِ وَنجعَلَهُم أَئِمَّة وَنَجعَلَهُمُ ٱلوَٰرِثِينَ
و ارادۀ ما بر آن شد كه مستضعفان را نعمت دهيم و آنان را رهبر و وارثان روى زمين گردانيم.(سوره قصص آیه ۵)
و چه حیف که بر خلاف مردمی که سالهاست بر حمایت از آسیبدیدگان اجتماعی همت گماردهاند، ظاهرا فقط شهرداری و متولیانش هستند که در سال مشارکتهای اجتماعی کمر همت بر نابودی سرمایههای اجتماعی بستهاند و به جای حمایت از فعالیتهای تخصصی ونتیجه بخش، در خیابانهای این شهر به جنگ زنان و مردان کارتنخواب رفتهاند و برای سازمانهای متخصص و مردمی حکم تخلیه میفرستند و در انتهایش هم تهدید میکنند که عواقب نتایج آن به عهده جمعیت طلوع بینشانهاست و از این حقیقتغافلند که طلوع چیزی غیر از مردم نیست و این مردم سالهاست که بر خلاف آنهایی که تمام تلاششان در راستای انتقال مسؤولیت عملکردشان به قبلیها و بعدیهاست، سالهاست که عواقب نتایج کارهایشان را با جان و دل پذیرفتهاند!
احتمالا پس از خواندن این نامه از ادبیات آن تعجب خواهید کرد پس بگـــــذارید یادآوری کنــــم که سالهاست بــا زبان عشق و و مسؤولیت و معرفت با تک تک متولیان آسیبهای اجتماعی سخن گفتهایم و پاسخهایی که بیشتر شبیه پاسخ اربابان به رعیتشان بود تا خدمتگزاران به ولینعمتان، ادبیات سخن گفتنمان را به اینجا رسانده که اینطور تلخ کام از بیتفاوتیها به سراغ اعضای محترم شورای شهر بیاییم و تقاضای نظارت عمیق بر عملکردهای اینچنین مخرب شهرداری را داشته باشیم که حال این روزهای ما فعالان اجتماعی کهسالهاست غم این شهر را بر دوش کشیدهایم همان است که امام حسین در غربت دعای عرفه گفته است.
إِلٰهِى إِلىٰ مَنْ تَکِلُنِى، إِلىٰ قَرِیبٍ فَیَقْطَعُنِى، أَمْ إِلىٰ بَعِیدٍ فَیَتَجَهَّمُنِى، أَمْ إِلَى الْمُسْتَضْعِفِینَ لِى وَأَنْتَ رَبِّى وَ مَلِیکُ أَمْرِى؟
أَشْکُو إِلَیْکَ غُرْبَتِى، وَبُعْدَ دارِى، وَهَوانِى عَلَىٰ مَنْ مَلَّکْتَهُ أَمْرِى
از غم غربت و دوری از منزل و مأوای خویش به تو شِکوه و شکایت میکنم و از خواری خویش نزد آنان که اختیار کار مرا به آنها سپردهای به تو پناه میبرم.
(زیارت حسین بن علی (ع) درروز عرفه)
أَشْکُو إِلَیْکَ غُرْبَتِى، وَبُعْدَ دارِى، وَهَوانِى عَلَىٰ مَنْ مَلَّکْتَهُ أَمْرِى
از غم غربت و دوری از منزل و مأوای خویش به تو شِکوه و شکایت میکنم و از خواری خویش نزد آنان که اختیار کار مرا به آنها سپردهای به تو پناه میبرم.
(زیارت حسین بن علی (ع) درروز عرفه)