سال 1398 نسرین حیدرنژاد ( سنسی) اومد طلوع بینشانها و گفت من مربی کیوکوشین هستم و دوست دارم به بچهها آموزش بدم.
نسرین هفتهای چند جلسه در سرای مهر به بچهها آموزش میداد، سمانه که اون روزا 36 سالش بود دلشو به دریا زده بود و خواسته بود در تمرینها حضور داشته باشه و نسرین مهربون اونو پذیرفته بود ساناز و سمانه تو یه چیز وجهه اشتراک داشتن هر دوشون بخاطر کوچکترین و بزرگترین بودنشون ترس و اضطراب عدم موفقیت داشتن و هر دوشون کلی انگیزه برای پیروزی و موفق شدن. نسرین اما هونجا به همشون قول داد ازشون قهرمان بسازه و ببرشون مسابقات برون مرزی و تیم کیوکوشین طلوع تشکیل شد. تو این مدت مسابقات زیادی انجام شد، از داخل استان بگیر تا کشوری و برون مرزی… بچهها به قول خودشون تو زندگی زیاد جنگیده بودین اما جنگشون برای زنده موندن بود نه برای آرزوهاشون نه برای رویاهاشون و این اولین مبارزه برای رسیدن به رویاهاشون بود.
بچهها پشت هم مسابقات رو شرکت میکردن و هربار مقام و مدال کسب میکردن.
و این بار مسابقات کاپ اروپا ارمنستان و موفقیت سمانه و ساناز مبارک همه طلوعیها و همه مردم ایران قدردان سنسی نسرین حیدرنژاد برای تمام سالهایی که مهربان، قاطع و باورمند کنار بچهها بودند.