گرگ و میش (روایت تنهایی یک کارتن خواب) قسمت سوم قصه علی

گرگ و میش بود. نه روزِ روز نه شبِ شب.‌ از توی روشنی صدایی بلند شد. گفت نترس، از انتهای شب که گذر کنی می‌رسی به نور. تو تا انتهای تاریکی اومدی، یک قدم دیگه مونده تا رهایی. ‌به پشت سر نگاه کردم. راست می‌گفت، از توی دل شب بیرون اومده بودم. قدم آخر رو برداشتم و آفتاب شد.

جهت مشاهده ویدیو در آپارات روی لینک کلیک نمائید.

 

, , , , , , , , , ,

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

SWITCH THE LANGUAGE